با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Competitive

kəmˈpetətɪv kəmˈpetətɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more competitive
  • صفت عالی:

    most competitive

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
رقابتی، مسابقه‌ای، قابل‌ رقابت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- competitive sports
- ورزش‌های رقابتی
- a competitive person
- آدم رقابت‌جو
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد competitive

  1. adjective willing to oppose
    Synonyms: aggressive, ambitious, antagonistic, at odds, combative, competing, cutthroat, dog-eat-dog, emulous, killer, killer instinct, opposing, rival, streetwise, vying
    Antonyms: noncompetitive, unambitious

لغات هم‌خانواده competitive

ارجاع به لغت competitive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «competitive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/competitive

لغات نزدیک competitive

پیشنهاد بهبود معانی