شکل جمع:
cutthroatsشکل نوشتاری دیگر این لغت: cut-throat
بیامان، شدید (رقابت و غیره)
Many small businesses struggle to survive in a market dominated by cutthroat competition.
بسیاری از کسبوکارهای کوچک برای بقای خود در بازاری که تحت سلطهی رقابت بیامان است، مبارزه میکنند.
The cut-throat price war between the two supermarkets resulted in the closure of many local businesses.
جنگ شدید قیمت بین دو سوپرمارکت منجر به تعطیلی بسیاری از مشاغل محلی شد.
آدمکش، جانی، جنایتکار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The community was relieved when the cut-throat was caught.
وقتی که آدمکش دستگیر شد، جامعه نفس راحتی کشید.
The cut-throat lurked in the shadows, waiting for his next unsuspecting victim.
جانی در سایهها کمین کرده بود و منتظر قربانی ازهمهجابیخبر بعدیاش بود.
بیرحم (شخص)، بیرحمانه (روش و غیره)
The cutthroat boss made life miserable for his employees.
رئیس بیرحم زندگی را برای کارمندانش ملالآور کرد.
cutthroat methods
روشهای بیرحمانه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cutthroat» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cutthroat