بیامان، بیوقفه، مداوم، بیپایان (مربوط به چیز بد یا ناخوشایندی که از شدت آن کم نمیشود)
The relentless storm lasted nine days.
طوفان بیامان نه روز ادامه داشت.
The relentless noise from the construction site made it impossible to concentrate or get any work done.
سروصدای بیوقفه از محل ساختوساز تمرکز یا انجام هر کاری را غیرممکن میکرد.
سرسخت، بیرحم، سنگدل، بیگذشت، خشن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
relentless enemy
دشمن سرسخت
The relentless boss expected his employees to work long hours without breaks.
رئیس بیگذشت انتظار داشت که کارمندانش ساعتهای طولانی بدون وقفه کار کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «relentless» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/relentless