آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:

Coriander

ˌkɔːriˈændər ˌkɒriˈændə

معنی coriander | جمله با coriander

noun uncountable

گیاه‌شناسی گشنیز

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Chop some coriander leaves and add them to the salad.

چند برگ گشنیز خرد کنید و به سالاد اضافه کنید.

I like the fresh taste of coriander in my soup.

من طعم تازه‌ی گشنیز را در سوپ دوست دارم.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد coriander

  1. noun parsley-like herb used as seasoning or garnish
    Synonyms:
    cilantro coriander plant chinese-parsley coriandrum-sativum
  1. noun dried coriander seeds used whole or ground
    Synonyms:
    coriander seed

ارجاع به لغت coriander

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coriander» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/coriander

لغات نزدیک coriander

پیشنهاد بهبود معانی