آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Coriander

ˌkɔːriˈændər ˌkɒriˈændə

معنی coriander | جمله با coriander

noun uncountable

گیاه‌شناسی گشنیز

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

Chop some coriander leaves and add them to the salad.

چند برگ گشنیز خرد کنید و به سالاد اضافه کنید.

I like the fresh taste of coriander in my soup.

من طعم تازه‌ی گشنیز را در سوپ دوست دارم.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد coriander

  1. noun parsley-like herb used as seasoning or garnish
    Synonyms:
    cilantro coriander plant chinese-parsley coriandrum-sativum
  1. noun dried coriander seeds used whole or ground
    Synonyms:
    coriander seed

ارجاع به لغت coriander

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coriander» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/coriander

لغات نزدیک coriander

پیشنهاد بهبود معانی