کوتاه آمدن، نرم شدن، دلرحم شدن، پشیمان شدن، وا دادن، رها کردن
Finally he relented and released the hostages.
بالأخره به رحم آمد و گروگانها را رها کرد.
The mother knelt and cried , but Teymoor did not relent and ordered the execution to proceed.
مادر زانو زد و گریه کرد؛ ولی تیمور کوتاه نیامد و دستور اجرای اعدام را داد.
تسلیم شدن، دست کشیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Despite the challenges, she did not relent in her efforts to succeed.
باوجود چالشها، او از تلاشهای خود برای موفقیت دست نکشید.
The teacher urged the students not to relent in their studies.
معلم از دانشآموزان میخواست که در درس خواندن تسلیم نشوند.
کاهش یافتن، فروکش کردن، کم شدن
Finally the storm relented and we continued our journey.
بالأخره توفان فرو نشست و ما به سفر خود ادامه دادیم.
The storm showed no signs of relenting, making it impossible to travel.
طوفان هیچ نشانه ای از فروکش کردن را نشان نمیداد و سفر را غیرممکن میکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «relent» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/relent