گذشتهی ساده:
droppedشکل سوم:
droppedسومشخص مفرد:
dropsوجه وصفی حال:
droppingشکل جمع:
dropsقطره، چکه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
a drop of water
یک قطره آب، یک چکه آب
drop by drop
چکهچکه، قطرهقطره
He doesn't even have a drop of kindness.
او حتی یک ذره محبت ندارد.
eye drops
قطرهی چشم، دوای چشم
افت، سقوط، ریزش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a drop in prices
کم شدن قیمتها
His reputation took a sudden drop.
شهرت او ناگهان کم شد.
the slow drop of tears
ریزش آهستهی اشکها
drop curtain
پردهی افتان (که به جای کنار رفتن بالا و پایین میرود)
a drop hammer
چکش سقوطی
Mail drop
شکافی که نامههای پستی را در آن میاندازند.
There is a drop of 2000 meters from mountain to sea.
اختلاف ارتفاع از کوه تا دریا 2000 متر است.
نقل، آبنبات
افتادن، چکیدن
A gentle rain dropped.
باران ملایمی میبارید.
The glass dropped from my hand.
لیوان از دستم افتاد.
The price of gold has dropped.
قیمت طلا تنزل کرده است.
Suddenly the curtain dropped.
ناگهان پرده (ی نمایش) پایین آمد.
In winter the temperature drops.
در زمستان گرما کم میشود.
to drop dead
افتادن و مردن، ناگهان مردن
In the course of battle, one of his friends dropped mortally wounded.
طی نبرد یکی از دوستانش با زخم مهلکی نقش بر زمین شد.
انداختن، رها کردن، ریختن
to drop tears
اشک ریختن
The city's defenders dropped heavy objects on the attackers.
مدافعان شهر اشیای سنگین را بر سر مهاجمان ریختند.
Don't drop the baby!
بچه را نیندازی!
Airplanes dropped bombs.
هواپیماها بمب انداختند.
He dropped them both with a single bullet.
با یک گلوله هر دوی آنها را نقش بر زمین کرد.
He dropped his objection.
او دست از مخالفت برداشت.
The workers dropped some of their demands.
کارگران از برخی خواستههای خود صرفنظر کردند.
He dropped several good suggestions.
ضمن صحبت چندین پیشنهاد خوب کرد.
He went and didn't drop me a line.
او رفت و نامهای برایم ننوشت.
ضعیف شدن، کم شدن
به عقب رفتن، جا افتادن
عقب افتادن، پشت سر گذاشته شدن
به کسی سر زدن، مختصر دیدن کردن
سرزده به جایی رفتن، بیخبر رفتن
ترک تحصیل کردن
(عامیانه) بدون دعوت و به طور خودمانی به منزل کسی رفتن
فضلهی پرنده، پیخال پرنده، گسته
داروی گوش، قطرهی گوش
حرف نسنجیده و بیجا زدن
1- (در تیراندازی کاوبویها و غیره) از دیگری زودتر هفتتیر کشیدن و تیر خالی کردن 2- بر دیگری سبقت گرفتن (یا امتیاز یافتن)
خیلی ناچیز، بسیار اندک، خیلی کم
قطرهقطره، ذرهذره، اندکاندک
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «drop» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/drop