فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Mountain

ˈmaʊntn ˈmaʊntɪn

شکل جمع:

mountains

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2

کوه، (به‌صورت جمع) کوهستان، کوهستانی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

a Chain of mountains (a mountain chain)

سلسله جبال، کوه زنجیر

Zagros Mountains

کوه‌های زاگرس

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The store contained a mountain of ammunitions.

انبار حاوی کوهی از مهمات بود.

I have a mountain of work to do.

یک دنیا کار دارم.

His father has a mountain of money.

پدرش به اندازه‌ی یک کوه پول دارد.

a mountain village

دهکده‌ی کوهستانی

a mountain goat

بز کوهی

a mountain stream

جویبار کوهستانی

He is a mountain of a man.

او مرد کوه‌پیکری است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mountain

  1. noun very large hill
    Synonyms:
    heap pile mound mass stack mount hill elevation height ridge range peak dome alp bank bluff cliff precipice pyramid volcano mesa butte tor crag hump drift glob abundance ton shock pike eminence palisade sierra
    Antonyms:
    valley crevasse

Collocations

rocky mountains

کوه‌های راکی (رشته‌کوهی در غرب آمریکای شمالی که از شمال آلاسکا در جنوب شرقی تا نیومکزیکو امتداد دارد)

snow-covered mountains

کوه‌های پوشیده از برف

ارجاع به لغت mountain

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mountain» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mountain

لغات نزدیک mountain

پیشنهاد بهبود معانی