شکل جمع:
mountainsکوه، (بهصورت جمع) کوهستان، کوهستانی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a Chain of mountains (a mountain chain)
سلسله جبال، کوه زنجیر
Zagros Mountains
کوههای زاگرس
The store contained a mountain of ammunitions.
انبار حاوی کوهی از مهمات بود.
I have a mountain of work to do.
یک دنیا کار دارم.
His father has a mountain of money.
پدرش به اندازهی یک کوه پول دارد.
a mountain village
دهکدهی کوهستانی
a mountain goat
بز کوهی
a mountain stream
جویبار کوهستانی
He is a mountain of a man.
او مرد کوهپیکری است.
کوههای راکی (رشتهکوهی در غرب آمریکای شمالی که از شمال آلاسکا در جنوب شرقی تا نیومکزیکو امتداد دارد)
کوههای پوشیده از برف
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mountain» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mountain