گذشتهی ساده:
heapedشکل سوم:
heapedسومشخص مفرد:
heapsوجه وصفی حال:
heapingشکل جمع:
heapsتوده، کپه، کومه، پشته، انبوه، گروه، جمعیت، توده کردن، پرکردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a heap of precious jewelry
یک کپه جواهر قیمتی
a heap of bricks and stones
تودهای آجر و سنگ
heaps of money
مقادیر زیادی پول
a heap of toys
یک عالمه اسباببازی
The children heaped the snow and played on it.
بچهها برف را کپه کردند و روی آن به بازی پرداختند.
firewood was heaped in front of the house.
هیزمها را جلوی خانه کپه کرده بودند.
dishes heaped high with rice
بشقابهای پر از پلو
Many responsibilities had been heaped on his back.
مسئولیتهای زیادی را بر گردهی او سوار کرده بودند. مسئولیتهای زیادی بر عهدهاش گذاشته بودند.
They heaped praises on the wounded soldier.
از سرباز زخمی بسیار تعریف و تمجید کردند.
She heaped gifts upon me.
او مرا هدیه باران کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «heap» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/heap