گذشتهی ساده:
bankedشکل سوم:
bankedسومشخص مفرد:
banksوجه وصفی حال:
bankingشکل جمع:
banksتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
انباشته کردن، پشته کردن خاک و غیره
امید داشتن، روی چیزی حساب کردن، به کسی امید بستن
بانک حافظه
حساب بانکی
بانک اطلاعاتی مشاغل (حاوی فهرست و جزئیات مشاغل موجود که توسط یک مؤسسهی کاریابی یا یک شرکت بزرگ تهیه شده و در اختیار کارجویان و مدیران منابع انسانی قرار میگیرد.)
(انگلیس) مقروض
انتظار وقوع چیزی را داشتن
(انگلیس - عامیانه - در قمار) تمام پول بانک را بردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bank» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bank