گذشتهی ساده:
arrayedشکل سوم:
arrayedسومشخص مفرد:
arraysوجه وصفی حال:
arrayingشکل جمع:
arraysدسته، مجموعه، ترتیب، ردیف، سری
The musician had an array of instruments on stage, including guitars, drums, and keyboards.
این نوازنده روی صحنه مجموعهای از سازها از جمله گیتار، درام و کیبورد داشت.
The garden was filled with an array of colorful flowers.
باغ پر از دستهای از گلهای رنگارنگ بود.
an endless array of new responsibilities
ردیفی بیپایان از مسئولیتهای جدید
به صف آراستن، آرایش دادن، به صف کشیدن (نظامی)، منظم کردن، ترتیب دادن، چیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
troops arrayed for battle
قشون آراسته برای رزم
Daggers and pistols were arrayed on the wall.
خنجرها و تپانچهها روی دیوار چیده شده بود.
The soldiers were all in battle array.
سربازان به آرایش جنگی درآمده بودند.
پوشاندن، به تن کردن (لباس فاخر یا چشمگیر)
women arrayed in silk
زنهای آراسته به (لباس) ابریشم
The bride was arrayed in a stunning white gown on her wedding day.
عروس در روز عروسی خود لباس سفید زیبایی به تن داشت.
حقوق چیدن، ترتیب دادن (ترکیب هیئت منصفه)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
The judge carefully arrayed the jury members.
قاضی بادقت اعضای هیئتمنصفه را چید.
The defense attorney argued that the prosecution had improperly arrayed the jury.
وکیل مدافع استدلال کرد که دادستان هیئتمنصفه را بهدرستی ترتیب نداده است.
(نظامی) آرایش، چینش
The commander organized the soldiers into a strategic array.
او سربازان را در یک آرایش استراتژیک سازماندهی کرد.
The soldiers stood in a precise array, awaiting their orders.
سربازان در چینش دقیقی ایستاده بودند و منتظر دستورات خود بودند.
حقوق چینش، ترتیب (هیئت منصفه)
The judge called out the names of the jurors from the array, one by one.
قاضی اسامی اعضای هیئتمنصفه را بهترتیب یکی پساز دیگری اعلام کرد.
The defense attorney carefully studied the array of potential jurors.
وکیل مدافع بهدقت چینش بالقوهی هیئتمنصفه را بررسی کرد.
لباس، رخت، جامه (فاخر و چشمگیر)
She carefully selected her attire for the wedding.
او بادقت لباس خود برای عروسی را انتخاب کرد.
He couldn't decide what attire to wear to the job interview.
او نمیتوانست تصمیم بگیرد چه رختی برای مصاحبهی شغلی بپوشد.
آرایه (ساختار داده)
The scientist analyzed the array of data to identify any patterns or trends.
این دانشمند آرایهای از دادهها را برای شناسایی الگو یا روند تجزیهوتحلیل کرد.
The programmer used an array to store the list of names in alphabetical order.
برنامهنویس از یک آرایه برای ذخیرهی لیست اسامی به ترتیب حروف الفبا استفاده کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «array» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/array