آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۹ دی ۱۴۰۳

    Range

    reɪndʒ reɪndʒ

    گذشته‌ی ساده:

    ranged

    شکل سوم:

    ranged

    سوم‌شخص مفرد:

    ranges

    وجه وصفی حال:

    ranging

    شکل جمع:

    ranges

    معنی range | جمله با range

    noun countable B1

    طیف، محدوده

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    The menu at the restaurant includes a diverse range of options.

    منوی رستوران مشتمل‌بر طیف متنوعی از گزینه‌ها است.

    The wide range of opinions on the topic made it difficult to reach a consensus.

    طیف گسترده‌ی نظرات درمورد این موضوع، رسیدن به اجماع را دشوار کرد.

    noun countable

    تنوع، طیف

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    The range of the factory's products was astounding.

    تنوع فرآورده‌های آن کارخانه شگفت‌انگیز بود.

    The electronics store has a limited range of high-quality laptops and tablets.

    این فروشگاه لوازم الکترونیکی طیف محدودی از لپ‌تاپ‌ها و تبلت‌های باکیفیت را دارد.

    noun countable B1

    جغرافیا سلسله، رشته (کوه و غیره)

    The mountain range was beautiful in the morning light.

    رشته‌کوه در نور صبح زیبا بود.

    The mountain range is home to a variety of wildlife species.

    این سلسله‌کوه زیستگاه انواع گونه‌های حیات‌وحش است.

    noun singular B2

    محدوده، بازه

    The age range of the students in my class is from 18 to 25 years old.

    بازه‌ی سنی دانش‌آموزان کلاس من از ۱۸ تا ۲۵ سال است.

    The price range for the new phone is between $500 and $1000.

    محدوده‌ی قیمت این گوشی جدید بین ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ دلار است.

    noun singular uncountable C2

    بُرد، میدان (دید و غیره)، تیررس (تفنگ)

    The city was within the range of our artillery.

    شهر در تیررس توپخانه‌ی ما بود.

    She was shot at at close range.

    از فاصله‌ی نزدیک مورد اصابت گلوله قرار گرفت.

    noun singular

    –مدت (در ترکیب) (برای اشاره به دوره‌ی زمانی‌ای در آینده که در آن چیزی برنامه‌ریزی‌ شده است یا انتظار می‌رود اتفاق بیفتد)

    The company's long-range plans focus on sustainable growth and innovation.

    برنامه‌های بلندمدت این شرکت بر رشد و نوآوری پایدار متمرکز است.

    Long-range weather forecasting requires advanced technology and scientific models.

    پیش‌بینی بلندمدت آب‌وهوا نیازمند فناوری و مدل‌های علمی پیشرفته است.

    noun singular

    بُرد (موشک و غیره)

    a rocket with a range of one thousand kilometers

    موشکی با بُرد هزار کیلومتر

    The rocket's range was limited.

    بُرد این موشک محدود بود.

    noun countable

    موسیقی دامنه، گستره (نت موسیقی و صدا)

    The piano's range is from A0 to C8.

    دامنه‌ی این پیانو از A۰ تا C۸ است.

    Her vocal range is truly impressive.

    گستره‌ی آوازی او به‌راستی چشمگیر است.

    noun countable

    (نظامی) میدان تیر، میدان مشق

    The military personnel conducted training exercises at the range.

    پرسنل نظامی تمرینات آموزشی را در میدان تیر انجام دادند.

    He visited the range to improve his shooting skills.

    او برای بهبود مهارت‌های تیراندازی خود از میدان مشق بازدید کرد.

    noun countable

    (نظامی) میدان پرتاب (موشک و غیره)

    Only trained personnel are allowed onto the range.

    فقط پرسنل آموزش‌دیده اجازه‌ی ورود به میدان پرتاب را دارند.

    The military base had a large range where they tested their latest weapons.

    پایگاه نظامی میدان پرتاب وسیعی داشت که در آن آخرین سلاح‌های خود را آزمایش می‌کردند.

    noun countable

    انگلیسی آمریکایی چراگاه، مرتع

    They carefully monitor the condition of the range.

    آن‌ها وضعیت مرتع را به‌دقت زیرنظر دارند.

    The herds of wild mustangs roam freely across the expansive range.

    گله‌های ماستنگ‌های وحشی آزادانه در چراگاه وسیع پرسه می‌زنند.

    noun countable

    غذا و آشپزی اجاق

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

    مشاهده

    My mother cleaned the range.

    مادرم اجاق را تمیز کرد.

    The chef prepared a delicious meal using the large range in the kitchen.

    سرآشپز با استفاده از اجاق بزرگی که در آشپزخانه وجود داشت، غذای خوشمزه‌ای را آماده کرد.

    verb - intransitive B2

    امتداد داشتن (در مقدار و تعداد و غیره)

    for children ranging in age from 5 to 10

    برای کودکانی که سن آن‌ها بین ۵ تا ۱۰ سال است

    The number of attendees at the conference ranges between 200 and 300 people.

    تعداد شرکت‌کنندگان در این کنفرانس بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر است.

    verb - transitive

    مرتب کردن، ردیف کردن، چیدن

    She carefully ranged the bookshelves.

    او قفسه‌های کتاب را با دقت مرتب کرد.

    The museum curator ranged the artifacts according to their historical significance.

    متصدی موزه آثار باستانی را با توجه به اهمیت تاریخی آن‌ها مرتب کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The chairs are ranged in front of the desk.

    صندلی‌ها را جلوی میز چیده بودند.

    verb - transitive

    به صف کردن، به خط کردن (سرباز و غیره)

    The general ranged the battalion.

    ژنرال گردان را به خط کرد.

    The sergeant ranged the troops.

    گروهبان نیروها را به صف کرد.

    verb - intransitive

    گشت زدن، گشتن، پرسه زدن (آزادانه)

    They ranged across the mountain.

    در سراسر کوه گشت می‌زدند.

    The deer ranged through the forest, searching for food.

    گوزن‌ها در جنگل پرسه می‌زدند و به دنبال غذا می‌گشتند.

    verb - intransitive

    دربرگرفتن

    Her speech ranged from personal anecdotes to statistical data.

    سخنرانی او از حکایات شخصی تا داده‌های آماری را در‌برمی‌گرفت.

    The professor's lecture ranged from ancient history to modern politics.

    سخنرانی استاد از تاریخ باستان تا سیاست مدرن را دربرمی‌گرفت.

    noun countable

    جانورشناسی گیاه‌شناسی زیستگاه

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

    مشاهده

    The desert cactus thrives in a dry and hot range.

    کاکتوس بیابانی در زیستگاه‌های خشک و گرم رشد می‌کند.

    The marine biologist studied the range of fish species along the coral reef.

    این زیست‌شناس دریایی زیستگاه گونه‌های ماهی در امتداد صخره‌های مرجانی را بررسی کرد.

    noun

    فیزیک محدوده، دامنه، گستره (بسامد)

    The technician carefully analyzed the range of frequencies.

    کارشناس فنی محدوده‌ی بسامدها را تجزیه‌وتحلیل کرد.

    It is important to consider the range of frequencies when analyzing results.

    در نظر گرفتن گستره‌ی بسامدها هنگام تجزیه‌وتحلیل نتایج مهم است.

    noun

    ریاضی بُرد (تابع)

    The range of the function is from -5 to 10.

    بُرد این تابع از ۵- تا ۱۰ است.

    The range of the function y = x² is all non-negative real numbers.

    بُرد تابع y = x² همه‌ی اعداد حقیقی غیرمنفی هستند.

    verb - transitive

    رده‌بندی کردن

    The scientist ranged the birds.

    دانشمند پرندگان را رده‌بندی کرد.

    Range plants in genera.

    گیاهان را برحسب سرده رده‌بندی کنید.

    verb - transitive

    چراندن، به مرتع بردن (دام)

    The cattle were ranging on the hillside.

    گاوها در دامنه‌ی تپه می‌چریدند.

    Thousands of cattle are ranged in the uplands each year.

    هرسال هزاران دام را در ارتفاعات می‌چرانند.

    verb - intransitive

    زیست‌شناسی زندگی کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی زیست‌شناسی

    مشاهده

    The red fox ranges throughout much of North America.

    روباه سرخ در بیشتر مناطق آمریکای شمالی زندگی می‌کند.

    Jaguars range throughout the dense rainforests of South America.

    جگوارها در سراسر جنگل‌های بارانی متراکم آمریکای جنوبی زندگی می‌کنند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد range

    1. noun sphere, distance, extent
      Synonyms:
      space scope field area extent distance domain circle reach compass span amplitude latitude play stretch expanse sweep orbit ken radius vicinity realm ambit order matter dimension length width limits bounds confines province earshot hearing elbowroom leeway dimensions neighborhood run spread magnitude spectrum territory panorama purview gamut run of parameters extensity diapason tune swing
      Antonyms:
      extreme
    1. noun order, series
      Synonyms:
      kind sort class variety collection selection line row series sequence file chain string lot assortment rank tier gamut
      Antonyms:
      part
    1. verb order, categorize
      Synonyms:
      arrange classify group categorize rank dispose file line up class array align line assort catalogue grade draw up incline predispose bias pigeonhole allineate bracket
      Antonyms:
      disorganize disorder
    1. verb wander, roam
      Synonyms:
      travel roam ramble stroll rove drift explore traverse trek search sweep spread cross pass over reach follow one’s nose meander prowl scour cruise tramp ply straggle stray hit the road hit the trail gallivant reconnoiter cover globe-trot make circuit circumambulate traipse encompass
      Antonyms:
      be direct
    1. verb extend; change within limits
      Synonyms:
      vary stretch reach run go fluctuate differ vary between diverge from
      Antonyms:
      restrict limit

    Collocations

    give (somebody or something) free range

    (به کسی یا چیزی) آزادی عمل دادن، اختیار دادن

    within the range of (something or someone)

    در تیررس (چیزی یا کسی)

    at close range (or at close quarters)

    از نزدیک، از فاصله‌ی کم

    Idioms

    within speaking range

    فاصله‌ای که می‌توان در آن صحبت کرد (و حرف یکدیگر را شنید)، در صدارس

    سوال‌های رایج range

    گذشته‌ی ساده range چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده range در زبان انگلیسی ranged است.

    شکل سوم range چی میشه؟

    شکل سوم range در زبان انگلیسی ranged است.

    شکل جمع range چی میشه؟

    شکل جمع range در زبان انگلیسی ranges است.

    وجه وصفی حال range چی میشه؟

    وجه وصفی حال range در زبان انگلیسی ranging است.

    سوم‌شخص مفرد range چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد range در زبان انگلیسی ranges است.

    ارجاع به لغت range

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «range» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/range

    لغات نزدیک range

    • - ranee
    • - rang
    • - range
    • - range anxiety
    • - range finder
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.