گذشتهی ساده:
gradedشکل سوم:
gradedسومشخص مفرد:
gradesوجه وصفی حال:
gradingشکل جمع:
gradesدر معنای ششم در انگلیسی بریتانیایی بهجای grade از mark استفاده میشود.
پایه، درجه، رتبه، مرحله، شدت، سطح
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
The company uses different grades of steel in its construction.
شرکت از درجات مختلف فولاد در ساختوساز خود استفاده میکند.
Employees at that grade are eligible for additional benefits.
کارمندان در آن سطح واجد شرایط دریافت مزایای اضافی هستند.
The doctor said it’s a low-grade fever and nothing to worry about.
دکتر گفت که این تب خفیف است و جای نگرانی ندارد.
This is an industrial-grade adhesive, much stronger than regular glue.
این چسب سطح صنعتی است و بسیار قویتر از چسبهای معمولی میباشد.
He has remained on the same grade at work for the past five years.
او در پنج سال گذشته در همان رتبهی شغلی باقی مانده است.
grade A eggs
تخممرغ درجهی یک
نمره، رتبه، امتیاز (که براساس عملکرد به شخصی داده میشود)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He got the highest grade.
او بالاترین نمره را گرفت.
The student was disappointed with the low grade on the exam.
دانشآموز از نمرهی پایین امتحان ناامید شد.
Her final grade was an A, reflecting her hard work.
نمرهی نهایی او A بود که نشاندهندهی سختکوشی او بود.
His grade is higher than mine.
رتبهی او از من بالاتر است.
a failing grade
نمره ردی
a passing grade
نمره قبولی
انگلیسی آمریکایی کلاس، پایه (مقطع تحصیلی در مدرسه)
My son is in the third grade this year.
پسر من امسال در کلاس سوم است.
What grade will you be in next year?
سال بعد در چه پایهای خواهی بود؟
Students in this grade are learning about fractions.
دانشآموزان این پایه درحال یادگیری کسرها هستند.
The second grade class went on a field trip to the zoo.
بچههای کلاس دوم به سفر علمیای به باغ وحش رفتند.
fifth grade
کلاس پنجم
انگلیسی آمریکایی شیب، خیز
The train slowly ascended the mountain grade.
قطار بهآرامی از شیب کوه بالا رفت.
The road had a gentle grade, making the climb easy.
جاده شیب ملایمی داشت و بالا رفتن را آسان میکرد.
The steep grade of the roof allows for better water runoff.
شیب تند سقف باعث میشود آب بهشکل بهتری تخلیه شود.
درجهبندی کردن، رتبهبندی کردن، سطحبندی کردن، طبقهبندی کردن، دستهبندی کردن
They have graded the apples by size.
سیبها را از نظر اندازه طبقهبندی کردهاند.
The books are graded according to the difficulty of the language.
کتابها براساس دشواری زبان سطحبندی میشوند.
The lumber was graded for its strength and durability.
چوب الوار ازنظر استحکام و دوام درجهبندی شدند.
The coffee beans are graded based on their aroma and flavor.
دانههای قهوه براساس عطر و طعمشان دستهبندی میشوند.
They graded up the cow with a pure-bred bull.
گاو ماده را با گاوی اصیل جفتگیری کردند.
The road grades down gently.
راه دارای سرازیری ملایمی میشود.
انگلیسی آمریکایی نمره دادن، تصحیح کردن
She has not yet graded all of the papers.
هنوز همهی ورقهها را نمره نداده است.
The teacher will grade the exams next week.
معلم امتحانات را هفتهی آینده تصحیح خواهد کرد.
He is very careful when he grades student projects.
او هنگام نمره دادن به پروژههای دانشجویی بسیار دقت میکند.
اقتصاد امتیاز، رتبه (حرف یا حروفی که سازمانهای رتبهبندی استفاده میکنند تا نشان دهند چقدر مطمئن هستند که وام گرفتهشده توسط شخص یا سازمانی بازپرداخت خواهد شد)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی اقتصاد
A lower grade suggests a higher probability of default on the debt.
امتیاز پایینتر احتمال بیشتری برای نکول بدهی را نشان میدهد.
Changes in economic conditions can affect a company's grade.
تغییرات در شرایط اقتصادی میتواند بر رتبهی شرکت تأثیر بگذارد.
همتراز، هموار، همپایه، در یک سطح
دبستان، مدرسهی ابتدایی
واجد شرایط، مطابق استاندارد، به درجهی مطلوب
نمره گرفتن
نمره دادن
نمره گرفتن، نمره داده شدن
نمره دریافت کردن، نمره گرفتن
1- به بالای سر بالایی رسیدن 2- بر مشکلات فائق شدن، کامیاب شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «grade» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grade