شکل جمع:
degreesمیزان، درجه، سطح، حد، مقدار، رتبه، پایه، اندازه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
The weather reached a dangerous degree of heat.
هوا به حد خطرناکی از گرما رسید.
You need to handle this task with a certain degree of care.
شما باید این کار را با مقدار مشخصی از دقت انجام دهید.
He was not in the slightest degree afraid.
او اصلاً نمیترسید.
Everyone contributed to victory in his degree.
هرکسی به سهم خود در پیروزی نقش داشت.
Murder has increased to an alarming degree.
آدمکشی به حد نگرانکنندهای زیاد شده است.
a high degree of interest
علاقهی زیاد
degree of participation
میزان مشارکت
a man of low degree
مرد دونپایه
comparative degree and superlative degree
صفت تفضیلی و صفت عالی
the degree of proposition likelihood
درجهی درستنمایی گزاره
ریاضی فیزیک درجه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The plane climbed at a steep angle of 30 degrees.
هواپیما با زاویهی تند ۳۰ درجه اوج گرفت.
He adjusted the thermostat to 22 degrees.
او ترموستات را روی ۲۲ درجه تنظیم کرد.
A right angle has 90 degrees.
زاویهی قائمه نود درجه است.
درجهی تحصیل، مدرک دانشگاهی
A master’s degree usually takes two years to complete.
مدرک کارشناسی ارشد معمولاً دو سال طول میکشد تا تکمیل شود.
Many jobs require a degree in engineering or a related field.
بسیاری از شغلها نیاز به مدرک دانشگاهی در مهندسی یا رشتهای مرتبط دارند.
a bachelor's degree
درجهی لیسانس
a degree holder
دارندهی مدرک دانشگاهی
(degree-) درجه، سطح، شدت، مرتبه، گرید
He suffered third-degree burns in the accident.
او در حادثه دچار سوختگی درجهی سوم شد.
Some crimes are categorized from first-degree to fifth-degree depending on severity.
برخی جرایم بسته بهشدت از درجهی اول تا درجهی پنجم دستهبندی میشوند.
second degree manslaughter
قتل غیرعمدی
burns of the third degree
سوختگی درجه سه
(degree-) درجه
The slope of the roof is about 30 degrees.
شیب سقف، حدود ۳۰ درجه است.
Set the oven to 350 degrees Fahrenheit.
فر را روی ۳۵۰ درجهی فارنهایت تنظیم کنید.
کمکم، به درجات
(انگلیس) 1- به میزان زیاد 2- تا اندازهای
to a certain extent (or degree)
تا اندازهای، به مقدار معینی
مدرک [دانشگاهی] دریافت کردن، به او مدرک [دانشگاهی] اعطا شدن
درجه عدم قطعیت
مدرک گرفتن / تحصیل کردن (در یک رشته)
مدرک گرفتن
مدرک گرفتن، فارغ التحصیل شدن
برای گرفتن مدرک درس خواندن
مدرک گرفتن (بیشتر در بریتانیا رایج است - معادل obtain a degree)
درجه شگفتانگیزی از دقت
1- به مقدار نامحدود، به توان نامحدود، به میزان بیکران 2- به شدت
شکل جمع degree در زبان انگلیسی degrees است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «degree» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/degree