Potency

ˈpoʊt̬ntsi ˈpəʊtnsi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
توان، قدرت، توانایی، نیرومندی، لیاقت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the potency of mass activity
- نیروی فعالیت همگانی
- the potency of religious faith in fighting fear and anxiety
- توانایی ایمان مذهبی در مبارزه با ترس و نگرانی
- the potency of his ideas
- توانمندی عقاید او
- This drink has great potency.
- این مشروب خیلی قوی است.
- The medicine had lost its potency by being exposed to light.
- این دارو به‌دلیل قرار گرفتن در معرض نور قدرت خود را از دست داده بود.
- matters that have the potency of life
- موادی که استعداد جاندار شدن را دارند
- This ball has a potency of being thrown.
- این گوی را می‌توان پرتاب کرد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد potency

  1. noun effectiveness
    Synonyms: authority, birr, capability, capacity, command, control, dominion, efficacy, efficiency, energy, force, go, hardihood, influence, juice, kick, might, moxie, muscle, pep, potential, power, puissance, punch, sinew, snap, sock, steam, strength, sway, vigor, virtue, what it takes, zap, zing, zip
    Antonyms: disability, impotency, ineffectiveness, weakness

ارجاع به لغت potency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «potency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/potency

لغات نزدیک potency

پیشنهاد بهبود معانی