آخرین به‌روزرسانی:

Potentate

ˈpoʊt̬nteɪt ˈpəʊtnteɪt

معنی و نمونه‌جمله

noun

پادشاه، سلطان، شخص توانا، فرمانروای مقتدر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Kings and potentates bowed to him.

سلاطین و پیشوایان قوم به او تعظیم کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد potentate

  1. noun monarch
    Synonyms:
    ruler leader chief king queen sovereign head of state royalty majesty emperor autocrat dictator despot prince princess chieftain crowned head

ارجاع به لغت potentate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «potentate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/potentate

لغات نزدیک potentate

پیشنهاد بهبود معانی