فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Royalty

ˈrɔɪəlti ˈrɔɪəlti

شکل جمع:

royalties

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

حق‌الامتیاز، حق‌التألیف، حق‌الاختراع، اعضای خانواده سلطنتی، مجلل، از خانواده سلطنتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

He gained royalty by force.

به زور به سلطنت رسید.

this book's royalty

حق‌بهر (حق‌التألیف) این کتاب

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the royalty for a new invention

کیابهر یک اختراع جدید

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد royalty

  1. noun royal persons collectively
    Synonyms:
    power authority sovereignty domain kingdom majesty eminence greatness nobility supremacy kingship queenship blood birth rank distinction royal-family high descent the crown realm regality royal house royal line regency suzerainty sovereign dominion share percentage dividend primacy

لغات هم‌خانواده royalty

ارجاع به لغت royalty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «royalty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/royalty

لغات نزدیک royalty

پیشنهاد بهبود معانی