Nobility

    noʊ- / / nə- nəʊˈbɪləti / / nə-
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      nobilities

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun
    نجابت، اصالت خانوادگی، طبقه نجبا

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    - a man of true nobility
    - مردی واقعاً بزرگوار
    - the nobility of gold
    - برتری طلا
    - the nobility of Sa'di's prose
    - خوبی نثر سعدی
    - the nobility of these acts of courage
    - عظمت این اعمال شجاعانه
    - titles of nobility
    - عنوان‌های اشرافی
    - A street where many of the nobility reside.
    - خیابانی که بسیاری از اشراف در آن زندگی می‌کنند.
    - the flowers of European nobility
    - گلهای سرسبد اشراف اروپا
    نمونه‌جمله‌های بیشتر
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد nobility

    1. noun aristocracy; eminence
      Synonyms:
      royalty society elite dignity honor greatness grandeur nobleness excellence majesty generosity virtue integrity superiority gentry worthiness magnificence elevation sublimity loftiness exaltation glorification stateliness illustriousness uprightness incorruptibility aristocracy ruling class upper class peerage patricians eminence

    ارجاع به لغت nobility

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «nobility» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nobility

    لغات نزدیک nobility

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه