با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Eminence

ˈemɪnəns ˈemɪnəns
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: eminency

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
عالی‌رتبه، عالی‌جناب، بزرگی، جاه، مقام، تعالی، بلندی، برجستگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- She built her house on an eminence overlooking the city.
- خانه‌ی خود را بر یک بلندی مشرف به شهر بنا کرد.
- The eminence of New York is primarily due to natural advantages.
- برتری نیویورک در درجه‌ی اول مدیون موهبت‌های طبیعی می‌باشد.
- the artistic eminence of London
- آوازه‌ی هنری لندن
- Ferdowsi's eminence as an epic poet
- رفعت فردوسی به عنوان یک شاعر حماسی
- a gathering of literary eminences
- گردهمایی برجستگان عالم ادبیات
- His Eminence will arrive in five minutes.
- عالی‌جناب (کاردینال) تا پنج دقیقه‌ی دیگر وارد خواهند شد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد eminence

  1. noun importance, fame
    Synonyms: authority, celebrity, credit, dignity, distinction, esteem, famousness, glory, greatness, honor, illustriousness, influence, kudos, loftiness, notability, note, power, preeminence, prepotency, prestige, prominence, prominency, rank, renown, reputation, repute, significance, standing, superiority, weight
    Antonyms: inferiority, unimportance
  2. noun high ground
    Synonyms: altitude, elevation, height, highland, highness, hill, hillock, knoll, loftiness, peak, project, prominence, promontory, raise, ridge, rise, summit, upland
    Antonyms: flat, low ground

ارجاع به لغت eminence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «eminence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/eminence

لغات نزدیک eminence

پیشنهاد بهبود معانی