با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Renown

rɪˈnaʊn rɪˈnaʊn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    آوازه، نام، شهرت، معروفیت، اشتهار، صیت، مشهور کردن
    • - Their courage gave them renown.
    • - دلاوری آنان آن‌ها را مشهور کرد.
    • - a poet of great renown
    • - یک شاعر بسیار بلند‌آوازه
    • - The university's renown is because of its professors.
    • - شهرت دانشگاه به‌دلیل استادان آن است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد renown

  1. adjective fame
    Synonyms: acclaim, celebrity, distinction, éclat, eminence, glory, honor, illustriousness, kudos, luster, mark, note, notoriety, preeminence, prestige, prominence, prominency, rep, reputation, repute, stardom
    Antonyms: anonymity, obscurity, unimportance

ارجاع به لغت renown

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «renown» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/renown

لغات نزدیک renown

پیشنهاد بهبود معانی