آوازه، نام، شهرت، معروفیت، اشتهار، صیت، مشهور کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Their courage gave them renown.
دلاوری آنان آنها را مشهور کرد.
a poet of great renown
یک شاعر بسیار بلندآوازه
The university's renown is because of its professors.
شهرت دانشگاه بهدلیل استادان آن است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «renown» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/renown