با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Rep

rep rep
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین می‌توان از repp به‌ جای rep در معنای هشتم استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable informal
    کسب‌وکار نماینده‌ی فروش
    • - Our sales team is looking for a motivated and experienced rep to join us.
    • - تیم فروش ما به دنبال یک نماینده‌ی فروش باانگیزه و باتجربه است تا به ما بپیوندد.
    • - I need to contact our company's rep for some advice.
    • - برای مشاوره باید با نماینده‌ی فروش شرکتمان تماس بگیرم.
  • noun countable informal
    نماینده (representative)
    • - The rep from the corporate office will be visiting our branch next week.
    • - نماینده‌ی دفتر شرکت هفته‌ی آتی از شعبه‌ی ما بازدید خواهد کرد.
    • - The political rep spoke about the proposed tax reforms.
    • - این نماینده‌ی سیاسی در مورد اصلاحات مالیاتی پیشنهادی صحبت کرد.
  • noun uncountable informal
    سینما و تئاتر رپرتوار (repertory) (مجموعه‌ی اجراها و نمایش‌های از پیش تمرین‌شده‌ای که در صورت لزوم در هر زمانی قابل ارائه و اجرا هستند)
    • - The actors rehearsed for the upcoming rep.
    • - بازیگران برای رپرتوار آتی تمرین کردند.
    • - She performed in the rep.
    • - در رپرتوار اجرا کرد.
  • noun countable
    ورزش تکرار (repetition) (برای اشاره به تعداد دفعاتی که یک تمرین خاص باید در یک تمرین ورزشی تکرار شود)
    • - The coach told the team to do ten reps of push-ups.
    • - برای این تمرین چند تکرار باید انجام دهم؟
    • - Each rep of the squat should be executed with proper form.
    • - هر تکرار اسکات باید با فرم مناسب اجرا شود.
  • noun slang informal
    شهرت
    • - The gang leader's rep instilled fear in the community.
    • - شهرت سرکرده‌ی باند باعث ایجاد ترس در جامعه شد.
    • - Building a good rep takes time and effort.
    • - ساختن شهرت خوب به زمان و تلاش نیاز دارد.
  • verb - transitive informal
    نماینده‌ی ... بودن، نمایندگی کردن (از کسی) (represent)
    • - I will rep you at the meeting next Friday.
    • - در جلسه‌ی جمعه‌ی آینده نماینده‌ی شما خواهم بود.
    • - My sister will rep our family at the wedding.
    • - خواهر من در عروسی از خانواده‌ی ما نمایندگی خواهد کرد.
  • noun countable
    سیاست جمهوری‌خواه (Rep) (Republican)
    • - Many Americans identify as a Rep.
    • - بسیاری از آمریکایی‌ها به عنوان جمهوری‌خواه شناخته می‌شوند.
    • - I always vote for the Rep candidate.
    • - همیشه به کاندیدای جمهوری‌خواه رأی می‌دهم.
  • noun
    رپ (نوعی پارچه که در روکش مبل و پرده کاربرد دارد)
    • - The drapes were made of rep.
    • - پرده‌ها از رپ درست شده بودند.
    • - She ran her fingers over the smooth texture of the repp.
    • - انگشتانش را روی بافت صاف ریپ کشید.
  • noun
    (فیزیکِ پزشکی) رپ (Röntgen equivalent physical) (معادل فیزیکی رونتگن)
    • - The radiation oncologist adjusted the rep for the cancer patient's therapy.
    • - انکولوژیست رادیواکتیو، رپ را برای درمان بیمار سرطانی تنظیم کرد.
    • - The radiologist determined the appropriate rep for the diagnostic imaging procedure.
    • - رادیولوژیست رپ مناسب برای روش تصویربرداری تشخیصی را تعیین کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد rep

  1. noun A fabric with prominent rounded crosswise ribs
    Synonyms: repp
  2. noun Public estimation of someone
    Synonyms: character, name, report, reputation, repute

ارجاع به لغت rep

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rep» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rep

لغات نزدیک rep

پیشنهاد بهبود معانی