آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۷ اسفند ۱۴۰۳

    Rep

    rep rep

    گذشته‌ی ساده:

    repped

    شکل سوم:

    repped

    سوم‌شخص مفرد:

    reps

    وجه وصفی حال:

    repping

    شکل جمع:

    reps

    توضیحات:

    در معنای دهم همچنین می‌توان از repp به‌ جای rep استفاده کرد.

    Rep در معنای هشتم مخفف لغت Republican است.

    .Rep در معنای نهم مخفف لغت representative است.

    معنی rep | جمله با rep

    noun countable informal

    کسب‌وکار نماینده‌ی فروش

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کسب‌وکار

    مشاهده

    Our sales team is looking for a motivated and experienced rep to join us.

    تیم فروش ما به دنبال یک نماینده‌ی فروش باانگیزه و باتجربه است تا به ما بپیوندد.

    I need to contact our company's rep for some advice.

    برای مشاوره باید با نماینده‌ی فروش شرکتمان تماس بگیرم.

    noun countable informal

    نماینده (representative)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    The rep from the corporate office will be visiting our branch next week.

    نماینده‌ی دفتر شرکت هفته‌ی آتی از شعبه‌ی ما بازدید خواهد کرد.

    The political rep spoke about the proposed tax reforms.

    این نماینده‌ی سیاسی در مورد اصلاحات مالیاتی پیشنهادی صحبت کرد.

    noun uncountable informal

    سینما و تئاتر رپرتوار (repertory) (مجموعه‌ی اجراها و نمایش‌های از پیش تمرین‌شده‌ای که در صورت لزوم در هر زمانی قابل ارائه و اجرا هستند)

    The actors rehearsed for the upcoming rep.

    بازیگران برای رپرتوار آتی تمرین کردند.

    She performed in the rep.

    در رپرتوار اجرا کرد.

    noun countable

    ورزش تکرار (repetition) (برای اشاره به تعداد دفعاتی که یک تمرین خاص باید در یک تمرین ورزشی تکرار شود)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    The coach told the team to do ten reps of push-ups.

    برای این تمرین چند تکرار باید انجام دهم؟

    Each rep of the squat should be executed with proper form.

    هر تکرار اسکات باید با فرم مناسب اجرا شود.

    noun countable informal

    شهرت، اعتبار، آبرو، نام‌ونشان

    The gang leader's rep instilled fear in the community.

    شهرت سرکرده‌ی باند باعث ایجاد ترس در جامعه شد.

    Building a good rep takes time and effort.

    ساختن شهرت خوب به زمان و تلاش نیاز دارد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He doesn’t want to ruin his rep by working with dishonest people.

    او نمی‌خواهد با همکاری با افراد نادرست، اعتبار خود را از بین ببرد.

    noun uncountable informal

    نمایش، بازتاب، بازنمایی

    The lack of rep for minority communities in mainstream media is a serious issue.

    نبود بازتابی از جوامع اقلیت در رسانه‌های جریان اصلی، مشکلی جدی است.

    Recent films have improved in terms of rep for diverse cultures.

    فیلم‌های اخیر از نظر نمایش فرهنگ‌های متنوع پیشرفت کرده‌اند.

    verb - transitive informal

    نماینده‌ی کسی بودن، نمایندگی کردن (represent)

    I will rep you at the meeting next Friday.

    در جلسه‌ی جمعه‌ی آینده نماینده‌ی شما خواهم بود.

    My sister will rep our family at the wedding.

    خواهر من در عروسی از خانواده‌ی ما نمایندگی خواهد کرد.

    abbreviation noun countable

    سیاست (Rep) جمهوری‌خواه

    Many Americans identify as a Rep.

    بسیاری از آمریکایی‌ها به عنوان جمهوری‌خواه شناخته می‌شوند.

    I always vote for the Rep candidate.

    همیشه به کاندیدای جمهوری‌خواه رأی می‌دهم.

    abbreviation noun countable

    (.Rep) نماینده

    Rep. John Smith will introduce the new bill in Congress.

    نماینده جان اسمیت، لایحه‌ی جدید را در کنگره معرفی خواهد کرد.

    Please contact Rep. Moradi for further details about the product.

    لطفاً برای جزئیات بیشتر درباره‌ی محصول با نماینده مرادی تماس بگیرید.

    noun uncountable

    رپ (نوعی پارچه که در روکش مبل و پرده کاربرد دارد)

    The drapes were made of rep.

    پرده‌ها از رپ درست شده بودند.

    She ran her fingers over the smooth texture of the repp.

    انگشتانش را روی بافت صاف ریپ کشید.

    noun countable

    (فیزیکِ پزشکی) رپ (Röntgen equivalent physical) (معادل فیزیکی رونتگن)

    The radiation oncologist adjusted the rep for the cancer patient's therapy.

    انکولوژیست رادیواکتیو، رپ را برای درمان بیمار سرطانی تنظیم کرد.

    The radiologist determined the appropriate rep for the diagnostic imaging procedure.

    رادیولوژیست رپ مناسب برای روش تصویربرداری تشخیصی را تعیین کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد rep

    1. noun a fabric with prominent rounded crosswise ribs
      Synonyms:
      repp
    1. noun public estimation of someone
      Synonyms:
      reputation name character repute report

    سوال‌های رایج rep

    گذشته‌ی ساده rep چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده rep در زبان انگلیسی repped است.

    شکل سوم rep چی میشه؟

    شکل سوم rep در زبان انگلیسی repped است.

    شکل جمع rep چی میشه؟

    شکل جمع rep در زبان انگلیسی reps است.

    وجه وصفی حال rep چی میشه؟

    وجه وصفی حال rep در زبان انگلیسی repping است.

    سوم‌شخص مفرد rep چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد rep در زبان انگلیسی reps است.

    ارجاع به لغت rep

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «rep» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rep

    لغات نزدیک rep

    • - reorient
    • - reorientation
    • - rep
    • - repackage
    • - repaid
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.