آخرین به‌روزرسانی:

Duress

duːˈres djʊˈres

معنی و نمونه‌جمله

noun

سختی، سفتی، محکمی، شدت، رفتار خشن و تند، اکراه، اجبار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

He signed the confession under duress.

او به‌دلیل فشار و تهدید اقرارنامه را امضا کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد duress

  1. noun threat, hardship
    Synonyms:
    pressure force restraint control compulsion constraint coercion detention confinement imprisonment incarceration discipline violence captivity bondage

Collocations

under duress

به زور، تحت فشار، با تهدید و اجبار

ارجاع به لغت duress

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «duress» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/duress

لغات نزدیک duress

پیشنهاد بهبود معانی