شکل جمع:
constraintsاجبار، محدودیت، فشار، قید، ظابطه
Legal constraints prevent companies from sharing user data without consent.
محدودیتهای قانونی مانع از به اشتراکگذاری دادههای کاربران بدون رضایت میشود.
The project faced serious time constraints, which affected its quality.
پروژه با فشارهای جدی زمانی مواجه شد که بر کیفیت آن تأثیر گذاشت.
There are strict constraints on the use of this equipment.
قیدهای سختگیرانهای در مورد استفاده از این تجهیزات وجود دارد.
تصنع، تکلف، خودداری، سختگیری، خویشتنداری (اجباری)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His constraint in social situations makes interactions feel awkward.
تصنع او در موقعیتهای اجتماعی باعث میشود تعاملات ناخوشایند به نظر برسند.
The constraint in her movements suggested she was nervous and uncomfortable.
تکلف در حرکات او نشان میداد که او مضطرب و ناراحت است.
You could sense the constraint in their polite but distant interactions.
میشد خویشتنداری را در تعاملات مؤدبانه اما سرد آنها حس کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «constraint» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/constraint