امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Allowance

əˈlaʊəns əˈlaʊəns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    allowances

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
مستمری، مدد معاش، خرجی، پول توجیبی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Each month my father gave us an allowance of ten tomans.
- پدرم هر ماه ده تومان پول توجیبی به ما می‌داد.
- my weekly allowance is 50 dollars.
- پول توجیبی هفتگی من 50 دلار است.
noun countable
تخفیف، کاستن، کاهش، کسر
- The dealer gave us an allowance on our old car.
- فروشنده با گرفتن اتومبیل قدیمی ما تخفیفی در خرید ماشین داد.
noun uncountable
پذیرش
- the allowance of an insurance claim
- پذیرفتن مبلغ خسارت بیمه
- A teaching method that makes full allowance for individual differences.
- روش تدریس که ویژگی‌های فردی را به حساب می‌آورد.
verb - transitive
جیره دادن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد allowance

  1. noun amount of money or other supply
    Synonyms:
    aid alimony allocation allotment annuity apportionment bequest bite bounty commission contribution cut endowment fee fellowship gift grant honorarium inheritance interest legacy lot measure part pay pension piece portion prize quantity quota ration recompense remittance salary scholarship share slice stint stipend subsidy taste wage
  1. noun discount; concession
    Synonyms:
    accommodation adaptation adjustment admission advantage cut deduction rebate reduction sanction sufferance toleration

Collocations

  • to make allowance(s) for

    1- بخشودن، معاف کردن 2- به حساب آوردن، در نظر گرفتن، پیش‌بینی کردن

ارجاع به لغت allowance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «allowance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/allowance

لغات نزدیک allowance

پیشنهاد بهبود معانی