فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Salary

ˈsæləri ˈsæləri

شکل جمع:

salaries

معنی و نمونه‌جمله

noun countable B1

حقوق، شهریه، مواجب

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

a salary raise

افزایش حقوق

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد salary

  1. noun money paid for work done
    Synonyms:
    pay wage wages income earnings take remuneration recompense payroll bread fee hire stipend scale take-home bacon emolument
    Antonyms:
    debt

ارجاع به لغت salary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «salary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/salary

لغات نزدیک salary

پیشنهاد بهبود معانی