گذشتهی ساده:
recompensedشکل سوم:
recompensedسومشخص مفرد:
recompensesوجه وصفی حال:
recompensingشکل جمع:
recompensesحقوق غرامت، خسارت، جبران، عوض، رفع خسارت، عوض دادن، غرامت پرداختن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The court awarded her $1000 in recompense for the damage to her car.
دادگاه بابت خسارت به اتومبیلش، غرامتی برابر با هزار دلار برای او درنظر گرفت.
They did not receive adequate recompense for their services.
آنها در ازای خدمت خود پاداش کافی دریافت نکردند.
I was fully recompensed for the damage done to my shop.
در ازای خسارات وارده به مغازهام غرامت کامل به من پرداخته شد.
a pleasure that recompensed all our sufferings
لذتی که همهی آلام ما را جبران کرد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «recompense» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/recompense