با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Retaliate

rɪˈtælieɪt rɪˈtælieɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    retaliated
  • شکل سوم:

    retaliated
  • سوم‌شخص مفرد:

    retaliates
  • وجه وصفی حال:

    retaliating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive
تلافی کردن، تاوان دادن، عین چیزی را به کسی برگرداندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- to retaliate a wrong
- عمل خلاف را تلافی کردن
- They attacked us and we retaliated.
- آن‌ها به ما حمله کردند و ما تلافی کردیم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد retaliate

  1. verb get even with someone
    Synonyms: even the score, exact retribution, get, get back at, give and take, make reprisal, pay, pay back, reciprocate, recompense, repay, requite, retrospect, return, return the compliment, revenge, revive, settle, square accounts, strike back, take an eye for an eye, take revenge, turn the tables on, turn upon, wreak vengeance
    Antonyms: forgive, pardon, sympathize

ارجاع به لغت retaliate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «retaliate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/retaliate

لغات نزدیک retaliate

پیشنهاد بهبود معانی