بخشیدن، عفو کردن، امرزیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The ruler forgave him and freed him from jail.
حکمران (گناهان) او را بخشید و از زندان آزادش کرد.
The parents forgave the killer of their son.
والدین قاتل فرزندشان را بخشیدند.
O, God, forgive my sins!
خدایا گناهان مرا ببخش!
I forgive you this time, but don't do it again!
این دفعه تو را میبخشم؛ ولی دیگر این کار را نکن!
Forgive my poor English!
ببخشید که انگلیسی من خوب نیست!
Forgive us for being so late!
از اینکه اینقدر دیر آمدهایم پوزش میخواهیم!
I hereby forgive you the money you owe.
بدینوسیله پولی را که به من بدهکار هستی، میبخشم.
بخشیدن و فراموش کردن، آشتی کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «forgive» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/forgive