۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Palliate

ˈpælieɪt ˈpælieɪt

گذشته‌ی ساده:

palliated

شکل سوم:

palliated

سوم‌شخص مفرد:

palliates

وجه وصفی حال:

palliating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

تسکین دادن، موقتاً آرام کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The hot bath palliated my muscle.

حمام گرم درد عضلات مرا تسکین داد.

The mother used to palliate her daughter's faults.

مادر عیوب دخترش را کوچک جلوه می‌داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد palliate

  1. verb gloss over; cover up
    Synonyms:
    hide cover conceal mask disguise soften mitigate excuse justify vindicate alleviate lessen diminish relieve moderate ease temper camouflage varnish sugarcoat whitewash extenuate allay assuage soothe cloak veil screen condone minimize glose gloze prettify whiten dissemble hush up abate mollify apologize for qualify make light of put on a Band-Aid quick fix veneer
    Antonyms:
    blame accuse condemn

سوال‌های رایج palliate

گذشته‌ی ساده palliate چی میشه؟

گذشته‌ی ساده palliate در زبان انگلیسی palliated است.

شکل سوم palliate چی میشه؟

شکل سوم palliate در زبان انگلیسی palliated است.

وجه وصفی حال palliate چی میشه؟

وجه وصفی حال palliate در زبان انگلیسی palliating است.

سوم‌شخص مفرد palliate چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد palliate در زبان انگلیسی palliates است.

ارجاع به لغت palliate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «palliate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/palliate

لغات نزدیک palliate

پیشنهاد بهبود معانی