فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Nutmeg

ˈnʌtmeɡ ˈnʌtmeɡ

گذشته‌ی ساده:

nutmegged

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

غذا و آشپزی گیاه‌شناسی جوز هندی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده

I sprinkled some grated nutmeg over my latte.

کمی جوز هندی رنده‌شده روی لاته‌ام پاشیدم.

Nutmeg is a versatile spice that can be used in both sweet and savory dishes.

جوز هندی ادویه‌ای همه‌کاره است که می‌توان از آن در غذاهای شیرین و غیرشیرین استفاده کرد.

noun countable informal

ورزش لایی (فوتبال) (غلتاندن یا دریبل کردن یا انداختن یا هل دادن توپ از میان پاهای حریف)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The midfielder executed a perfect nutmeg.

این هافبک لایی عالی‌ای را زد.

The defender was embarrassed by the opponent's nutmeg.

لایی مدافع حریف را شرمسار کرد.

verb - transitive informal

ورزش لایی زدن (فوتبال)

The striker nutmegged the goalkeeper.

مهاجم به دروازه‌بان لایی زد.

The midfielder nutmegged his opponent.

این هافبک به حریفش لایی زد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nutmeg

  1. noun East Indian tree widely cultivated in the tropics for its aromatic seed; source of two spices: nutmeg and mace
    Synonyms:
    nutmeg tree Myristica fragrans
  1. Synonyms:
    sepia

ارجاع به لغت nutmeg

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nutmeg» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nutmeg

لغات نزدیک nutmeg

پیشنهاد بهبود معانی