گذشتهی ساده:
overlappedشکل سوم:
overlappedسومشخص مفرد:
overlapsوجه وصفی حال:
overlappingشکل جمع:
overlapsهمپوشانی داشتن، روی هم قرار گرفتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
The tiles on the roof overlap one another.
کاشیهای بام روی هم قرار میگیرند.
The edges of the two carpets overlap.
لبههای دو قالی روی هم میافتند.
همزمان بودن، همپوشانی داشتن، مشترک بودن، تداخل داشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Sa'di and Rumi's lifetimes overlapped.
بخشی از دوران عمر سعدی با دوران عمر رومی همزمان بود.
Overlapping responsibilities cause conflict.
تداخل مسئولیتها، تعارض به وجود میآورد.
Our areas of research overlap significantly.
زمینههای تحقیقاتی ما بهطور قابل توجهی با هم اشتراک دارند.
ورزش (فوتبال) اورلپ کردن (حرکت تهاجمی برای دریافت دوبارهی توپ پساز پاس دادن آن به همتیمی)
By overlapping, he created space for his teammate to cut inside.
با اورلپ کردن، برای همتیمیاش فضا ایجاد کرد تا به داخل زمین حرکت کند.
The team practices overlapping during training sessions.
اعضای تیم در جلسات تمرینی، اورلپ کردن را تمرین میکنند.
همپوشانی، اشتراک، تداخل
The overlap between the two fields creates opportunities for collaboration.
همپوشانی بین این دو حوزه، فرصتهایی برای همکاری فراهم میکند.
We need to make sure there’s no schedule overlap.
باید مطمئن شویم که تداخل زمانی وجود ندارد.
ورزش (فوتبال) اورلپ (حرکت تهاجمی برای دریافت دوبارهی توپ پساز پاس دادن آن به همتیمی)
The winger waited for the overlap before releasing the ball.
وینگر منتظر اورلپ شد و بعد توپ را پاس داد.
The full-back made a brilliant overlap and crossed the ball into the box.
مدافع کناری، اورلپی عالی انجام داد و توپ را به داخل محوطهی جریمه سانتر کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «overlap» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overlap