فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Intersection

ˌɪnt̬ərˈsekʃn ˌɪntəˈsekʃn / / ˈɪntəsekʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    intersections

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    تقاطع، چهارراه
    • - The filling station is located at the intersection of three main roads.
    • - پمپ بنزین در محل تقاطع سه‌راه اصلی قرار دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد intersection

  1. noun crossroads
    Synonyms: circle, cloverleaf, crossing, crosswalk, crossway, interchange, junction, stop

Collocations

ارجاع به لغت intersection

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intersection» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/intersection

لغات نزدیک intersection

پیشنهاد بهبود معانی