فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Intersectional

ˌɪnt̬ərˈsekʃnl ˌɪntəˈsekʃnl

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

مربوط به درهم‌تنیدگی، درهم‌تنیده، اینترسکشنال (مربوط به حالتی که در آن انواع مختلف تبعیض از جمله رفتار ناعادلانه به دلیل جنسیت و نژاد و غیره به یکدیگر مرتبط می‌شوند و بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند)

The intersectional nature of discrimination means that someone may face multiple forms of unfair treatment based on their gender, race, and socioeconomic status.

ماهیت درهم‌تنیده‌ی تبعیض به این معنی است که ممکن است فردی بر اساس جنسیت، نژاد و وضعیت اجتماعی-اقتصادی خود با اشکال متعدد رفتار ناعادلانه مواجه شود.

The conference focused on discussing intersectional issues in feminism and social justice.

تمرکز این کنفرانس روی موضوعات اینترسکشنال در فمینیسم و عدالت اجتماعی بود.

adjective

میان‌بخشی، بین ناحیه‌ای (میان نواحی یا بخش‌های مختلف)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

intersectional games

مسابقات میان‌بخشی

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت intersectional

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intersectional» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/intersectional

لغات نزدیک intersectional

پیشنهاد بهبود معانی