فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Intersectional

ˌɪnt̬ərˈsekʃnl ˌɪntəˈsekʃnl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    مربوط به درهم‌تنیدگی، درهم‌تنیده، اینترسکشنال (مربوط به حالتی که در آن انواع مختلف تبعیض از جمله رفتار ناعادلانه به دلیل جنسیت و نژاد و غیره به یکدیگر مرتبط می‌شوند و بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند)
    • - The intersectional nature of discrimination means that someone may face multiple forms of unfair treatment based on their gender, race, and socioeconomic status.
    • - ماهیت درهم‌تنیده‌ی تبعیض به این معنی است که ممکن است فردی بر اساس جنسیت، نژاد و وضعیت اجتماعی-اقتصادی خود با اشکال متعدد رفتار ناعادلانه مواجه شود.
    • - The conference focused on discussing intersectional issues in feminism and social justice.
    • - تمرکز این کنفرانس روی موضوعات اینترسکشنال در فمینیسم و عدالت اجتماعی بود.
  • adjective
    میان‌بخشی، بین ناحیه‌ای (میان نواحی یا بخش‌های مختلف)
    • - intersectional games
    • - مسابقات میان‌بخشی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت intersectional

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intersectional» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/intersectional

لغات نزدیک intersectional

پیشنهاد بهبود معانی