پوشش، اندود، پوشیدن، زیاد بار کردن، رویهم قرار دادن، (اسکاتلند) کراوات
جای گذاشت، جای گذاشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Emam Reza's gold overlaid dome
گنبد زراندود امام رضا (ع)
Mazdak's life is overlaid by layer upon layer of legend.
زندگی مزدک از لایههای متعدد افسانه پوشیده شده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «overlay» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overlay