آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۶ مهر ۱۴۰۴

    Cram

    kræm kræm

    گذشته‌ی ساده:

    crammed

    شکل سوم:

    crammed

    سوم‌شخص مفرد:

    crams

    وجه وصفی حال:

    cramming

    معنی cram | جمله با cram

    verb - transitive informal

    پرکردن، چپاندن، فشردن، انباشتن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    They crammed seventy of us into an old bus.

    هفتاد نفر از ما را در یک اتوبوس قراضه چپاندند.

    He crammed his mouth with food.

    دهان خود را از خوراک پر کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He crammed so many letters in the envelope that it tore.

    او آن‌قدر نامه در پاکت چپاند که پاکت پاره شد.

    a shelf crammed with books

    طاقچه‌ای پر از کتاب

    verb - transitive informal

    فشرده انجام دادن، در مدت کوتاه گنجاندن، در مدت کم جا دادن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    She managed to cram several errands into her lunch break.

    او توانست چند کار مختلف را در زمان ناهارش فشرده انجام دهد.

    The schedule was so tight that we had to cram every task into the afternoon.

    برنامه آن‌قدر فشرده بود که مجبور شدیم تمام کارها را در بعدازظهر در مدت کم جا دهیم.

    verb - intransitive

    با عجله خواندن برای امتحان، درس را شب امتحانی خواندن، تندخوانی کردن، فشرده درس خواندن

    He tried to cram a whole semester’s work into one weekend.

    او سعی کرد کل مطالب یک ترم را در آخر هفته تندخوانی کند.

    I had to cram all night to pass the final test.

    مجبور شدم تمام شب را با عجله درس بخوانم تا در امتحان نهایی قبول شوم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    A week before the exam, he started cramming.

    یک هفته به امتحان مانده گذاشت پشت درس.

    cram courses

    کلاس‌های فشرده

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد cram

    1. verb fill to overflowing; compress
      Synonyms:
      fill load pack stuff squeeze press force drive shove thrust compact crowd crush heap jam charge overfill overeat gorge guzzle devour wolf satiate ingurgitate choke tamp squash wedge ram chock pack in pack 'em in pack like sardines jam-pack overcrowd slop slosh stive sardine
      Antonyms:
      release let out open
    1. verb study intensely
      Synonyms:
      review read revise study intensely hit the books mug up burn midnight oil heavy booking megabook

    سوال‌های رایج cram

    گذشته‌ی ساده cram چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده cram در زبان انگلیسی crammed است.

    شکل سوم cram چی میشه؟

    شکل سوم cram در زبان انگلیسی crammed است.

    وجه وصفی حال cram چی میشه؟

    وجه وصفی حال cram در زبان انگلیسی cramming است.

    سوم‌شخص مفرد cram چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد cram در زبان انگلیسی crams است.

    ارجاع به لغت cram

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «cram» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cram

    لغات نزدیک cram

    • - craigie
    • - crake
    • - cram
    • - crambo
    • - crammed
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    forever forgive and forget formality former fortitude fortuitous fortunately fountain of youth four hundred frederick fresh air Friday fungible furthermore futuristic معذب اسطوخدوس قلک غفلت کردن غافل شدن لب مطلب مشکل تانک الم‌شنگه عسکری آروغ آقا اسطرلاب جناغ سینه طاقدیس
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.