گذشتهی ساده:
crushedشکل سوم:
crushedسومشخص مفرد:
crushesوجه وصفی حال:
crushingشکل جمع:
crushesفشردن، چلاندن، له شدن، خردشدن، با صدا شکستن، (مجازاً)شکست دادن، پیروزشدن بر
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
He was crushed under the wheels of a truck.
او زیر چرخهای کامیون له شد.
crushed rock
سنگ خردشده
Nadder Shah crushed the Indian army.
نادرشاه قشون هندیان را در هم کوبید.
under a crushing burden of debt
زیر سنگینی خردکنندهی قرض
She crushed her child to her breast.
او کودک خود را بر سینهی خود فشرد.
We were crushed into the elevator.
ما را چپاندند توی آسانسور.
غذا و آشپزی له کردن، خرد کردن، آرد کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They crush grapes to make grape juice.
برای گرفتن آب انگور، انگورها را میچلانند.
Poverty had crushed his spirit.
فقر روح او را خرد کرده بود.
یک شیفتگی شدید و معمولا گذرا، خاطرخواهی، عشق زودگذر، دلدادگی
He had a crush on the neighbor's daughter.
او از دختر همسایه خیلی خوشش میآمد.
to have a crush on someone
خاطرخواه کسی بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «crush» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crush