شکل نوشتاری این لغت در حالت اسم (Noun): break-in
به زور یا خلاف مقررات وارد جایی شدن، شکستن و به زور داخل شدن
They heard a strange noise in the house and feared that someone was breaking in.
آنها صدای عجیبی را در خانه شنیدند و ترسیدند که شخصی دزدکی وارد خانه شده باشد.
Thieves broke in and stole £10,000 worth of computer equipment.
سارقان به زور وارد شده و تجهیزات رایانهای به ارزش ۱۰ هزار پوند را سرقت کردند.
ورود به عنف، ورود غیرقانونی (بهزور یا با شکستن در یا قفل و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The break-in occurred in the middle of the night.
ورود به عنف در نیمههای شب رخ داد.
The break-in at the jewelry store left the owner devastated.
ورود غیرقانونی به جواهرفروشی صاحب آن را بسیار شوکه کرد.
وارد کاری شدن، کاری را شروع کردن
The young entrepreneur was excited to break in and launch their new business venture.
این کارآفرین جوان برای ورود و راهاندازی کسبوکار جدیدش هیجانزده بود.
The new employee was eager to break in.
کارمند جدید مشتاق بود کار را شروع کند.
مختل کردن، اختلال ایجاد کردن، مداخله کردن، در حرف کسی پریدن، در گفتوگوی کسی پریدن
The children broke in on their parents' conversation.
بچهها در گفتگوی پدرومادرشان پریدند.
Please try not to break in on me while I'm working.
وقتی که کار میکنم، لطفاً اختلال ایجاد نکنید.
عادت دادن، عادت کردن (کفش و غیره)
I had to break in my new running shoes before the marathon to ensure they were comfortable and wouldn't cause any blisters.
مجبور شدم قبل از ماراتن کفشهای جدیدم را به پا عادت دهم تا مطمئن شوم که آنها راحت هستند و تاول ایجاد نمیکنند.
I'm excited to break in my new laptop and see how much faster it runs compared to my old one.
هیجانزده هستم که به لپتاپ جدیدم عادت کنم و ببینم در مقایسه با لپتاپ قدیمیام چقدر سریعتر عمل میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «break in» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/break-in-2