آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۳ شهریور ۱۴۰۴

    Break In

    ˈbreɪkɪn breɪkɪn

    توضیحات:

    شکل نوشتاری این لغت در حالت اسم (Noun): break-in

    معنی break in | جمله با break in

    phrasal verb

    به‌ زور یا خلاف مقررات وارد جایی شدن، شکستن و به‌ زور داخل شدن

    They heard a strange noise in the house and feared that someone was breaking in.

    آن‌ها صدای عجیبی را در خانه شنیدند و ترسیدند که شخصی دزدکی وارد خانه شده باشد.

    Thieves broke in and stole £10,000 worth of computer equipment.

    سارقان به زور وارد شده و تجهیزات رایانه‌ای به ارزش ۱۰ هزار پوند را سرقت کردند.

    noun

    ورود به عنف، ورود غیرقانونی (به‌زور یا با شکستن در یا قفل و غیره)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    The break-in occurred in the middle of the night.

    ورود به عنف در نیمه‌های شب رخ داد.

    The break-in at the jewelry store left the owner devastated.

    ورود غیرقانونی به جواهرفروشی صاحب آن را بسیار شوکه کرد.

    phrasal verb verb - intransitive

    وارد کاری شدن، کاری را شروع کردن

    The young entrepreneur was excited to break in and launch their new business venture.

    این کارآفرین جوان برای ورود و راه‌اندازی کسب‌وکار جدیدش هیجان‌زده بود.

    The new employee was eager to break in.

    کارمند جدید مشتاق بود کار را شروع کند.

    phrasal verb verb - intransitive

    مختل کردن، اختلال ایجاد کردن، مداخله کردن، در حرف کسی پریدن، در گفت‌وگوی کسی پریدن

    The children broke in on their parents' conversation.

    بچه‌ها در گفت‌گوی پدر‌ومادرشان پریدند.

    Please try not to break in on me while I'm working.

    وقتی که کار می‌کنم، لطفاً اختلال ایجاد نکنید.

    phrasal verb verb - transitive

    عادت دادن، عادت کردن (کفش و غیره)

    I had to break in my new running shoes before the marathon to ensure they were comfortable and wouldn't cause any blisters.

    مجبور شدم قبل از ماراتن کفش‌های جدیدم را به پا عادت دهم تا مطمئن شوم که آن‌ها راحت هستند و تاول ایجاد نمی‌کنند.

    I'm excited to break in my new laptop and see how much faster it runs compared to my old one.

    هیجان‌زده هستم که به لپ‌تاپ جدیدم عادت کنم و ببینم در مقایسه با لپ‌تاپ قدیمی‌ام چقدر سریع‌تر عمل می‌کند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد break in

    1. verb enter a place by force or illicit means, intrude
      Synonyms:
      trespass invade interfere interrupt interject meddle butt in barge in break and enter burglarize burgle rob steal breach raid burst in

    سوال‌های رایج break in

    معنی break in به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «break in» در زبان فارسی به «به زور وارد شدن» یا «ورود غیرقانونی داشتن» ترجمه می‌شود.

    این عبارت معمولاً زمانی به کار می‌رود که فرد یا گروهی بدون اجازه و به‌طور غیرقانونی وارد مکانی مانند خانه، مغازه یا ساختمان شوند. بنابراین، در معنای اصلی خود بار منفی دارد و با جرم و تجاوز به حریم خصوصی گره خورده است. با این حال، «break in» کاربردهای دیگری هم دارد که بسته به متن می‌تواند مثبت یا خنثی باشد؛ مانند «break in shoes» به معنای «عادت کردن به کفش نو» یا «interrupting» یعنی «قطع کردن صحبت کسی».

    در معنای نخست که به ورود غیرقانونی مربوط است، «break in» اغلب در گزارش‌های خبری و متون حقوقی دیده می‌شود. چنین عملی علاوه بر خسارت مالی می‌تواند آسیب‌های روانی شدیدی نیز به افراد وارد کند، چراکه حس امنیت در محیط خصوصی آنان خدشه‌دار می‌شود. به همین دلیل، «break in» در این کاربردش نماد تهدید و ناامنی است و در فرهنگ‌ها به‌شدت بار منفی به همراه دارد.

    در معنای دوم، یعنی جا انداختن یا نرم کردن وسایل جدید، «break in» کاربردی روزمره و مثبت دارد. به عنوان مثال، وقتی کفشی تازه خریداری می‌شود، معمولاً کمی سفت یا ناراحت‌کننده است و نیاز به مدتی استفاده دارد تا به پای فرد عادت کند. این فرآیند را «break in the shoes» می‌نامند. همین ایده به دیگر وسایل مانند ماشین یا حتی ابزارهای موسیقی هم تعمیم داده می‌شود. در این معنا، «break in» به معنای خو گرفتن و هماهنگ شدن با چیز جدید است.

    در گفت‌وگوهای روزمره، «break in» همچنین می‌تواند به معنای «قطع کردن حرف کسی» باشد. زمانی که فردی وسط صحبت دیگری وارد می‌شود و جریان مکالمه را متوقف یا منحرف می‌کند، از این اصطلاح استفاده می‌شود. این کاربرد بار معنایی متفاوتی دارد و می‌تواند هم منفی باشد (وقتی فرد بی‌ادبانه صحبت دیگری را قطع می‌کند) و هم مثبت (وقتی لازم است برای اصلاح یا هشدار فوری حرفی زده شود).

    از جنبه‌ی استعاری و فلسفی، «break in» می‌تواند نمادی از ورود به مرحله‌ای تازه یا نفوذ به جایی باشد که قبلاً دسترسی به آن دشوار بوده است. برای مثال، کسی که در حوزه‌ای شغلی یا علمی تازه جایگاه پیدا می‌کند، در واقع توانسته است «break in» کند؛ یعنی به یک محیط بسته یا رقابتی راه پیدا کرده است. این تعبیر استعاری نشان می‌دهد که اصطلاح «break in» ظرفیت گسترده‌ای دارد و بسته به متن می‌تواند از معنای منفی جرم و ناامنی تا معنای مثبت پیشرفت و هماهنگی گسترده تغییر کند.

    ارجاع به لغت break in

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «break in» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/break-in-2

    لغات نزدیک break in

    • - break free
    • - break ground
    • - break in
    • - break in on (or upon)
    • - break in the clouds
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.