شکل جمع:
medicalsپزشکی مربوط به پزشکی، مربوط به طب
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
Medical tests showed that he was sterile.
آزمایشهای پزشکی نشان داد که او عقیم است.
medical attention
مراقبت پزشکی
the medical profession
حرفهی پزشکی
medical school
دانشکدهی طب
انگلیسی بریتانیایی پزشکی معاینه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She had to undergo a medical before starting her new job.
او باید قبل از شروع کار جدید معاینه میشد.
The athlete had to provide a medical to compete in the tournament.
این ورزشکار برای شرکت در این مسابقات باید معاینهی پزشکی ارائه میکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «medical» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/medical