فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Corrective

kəˈrektɪv kəˈrektɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adjective
    اصلاح‌کننده، تأدیب‌کننده
  • noun adjective
    اصلاحی
    • - corrective surgery
    • - جراحی ترمیمی، جراحی بازسازی
    • - We must take corrective action.
    • - ما بایستی دست به کار عملیات اصلاحی بشویم.
    • - Corporal punishment is not a good corrective.
    • - تنبیه بدنی وسیله‌ی اصلاح خوبی نیست.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد corrective

  1. adjective healing, curing
    Synonyms: antidotal, counteracting, curative, disciplinary, palliative, penal, punitive, reformatory, rehabilitative, remedial, restorative, therapeutic
    Antonyms: harmful, hurtful, hurting, injurious, paining

لغات هم‌خانواده corrective

ارجاع به لغت corrective

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «corrective» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/corrective

لغات نزدیک corrective

پیشنهاد بهبود معانی