Restorative

    rɪˈstɔːrətɪv rɪˈstɔːrətɪv
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی

    noun adjective
    تجدید یا مسترد‌کننده، اعاده‌کننده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد restorative

    1. adjective serving to cure
      Synonyms:
      healing medicinal curative therapeutic remedial corrective reviving tonic recuperative renewing revitalizing revitalising analeptic
    1. adjective producing or stimulating physical, mental, or emotional vigor
      Synonyms:
      stimulating invigorating energizing refreshing exhilarating tonic bracing reinvigorating renewing intoxicating innerving exhilarant roborant
    1. noun a medicine that restores or increases vigor
      Synonyms:
      tonic pick-me-up bracer roborant corrective

    ارجاع به لغت restorative

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «restorative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/restorative

    لغات نزدیک restorative

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه