Restore

rɪˈstɔːr rɪˈstɔː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    restored
  • شکل سوم:

    restored
  • سوم‌شخص مفرد:

    restores
  • وجه وصفی حال:

    restoring

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
پس دادن، به حال اول بر گرداندن، تعمیر کردن، ترمیم کردن، اعاده دادن، باز دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The stolen property was restored to its owner.
- اموال سرقت‌شده به مالک آن بازگردانده شد.
- to restore law and order
- اعاده‌ی قانون و نظم عمومی
- to restore the factory to profitability
- کارخانه را دوباره سودآور کردن
- They restored the lost child to her parents.
- کودک گم‌شده را به والدین او بازگرداندند.
- She restored the book to the shelf.
- کتاب را سرجایش در طاقچه قرار داد.
- The drug restored him to health.
- دارو تندرستی را به او بازگرداند.
- They restored the ruined palace to its original beauty.
- کاخ مخروبه را به زیبایی اولیه‌ی خود برگرداندند.
- to restore an old painting
- نقاشی قدیمی را مرمت کردن
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد restore

  1. verb fix, make new
    Synonyms: bring back, build up, cure, heal, improve, make healthy, make restitution, mend, modernize, reanimate, rebuild, recall, recondition, reconstitute, reconstruct, recover, redeem, reinforce, reerect, reestablish, refresh, refurbish, rehabilitate, reimpose, reinstate, reintroduce, rejuvenate, renew, renovate, repair, replace, rescue, retouch, revitalize, revive, revivify, set to rights, strengthen, touch up, update, win back
    Antonyms: break, damage, destroy, hurt
  2. verb give back
    Synonyms: hand back, put back, replace, return, send back

لغات هم‌خانواده restore

ارجاع به لغت restore

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «restore» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/restore

لغات نزدیک restore

پیشنهاد بهبود معانی