گذشتهی ساده:
restoredشکل سوم:
restoredسومشخص مفرد:
restoresوجه وصفی حال:
restoringپس دادن، به حال اول بر گرداندن، تعمیر کردن، ترمیم کردن، اعاده دادن، باز دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The stolen property was restored to its owner.
اموال سرقتشده به مالک آن بازگردانده شد.
to restore law and order
اعادهی قانون و نظم عمومی
to restore the factory to profitability
کارخانه را دوباره سودآور کردن
They restored the lost child to her parents.
کودک گمشده را به والدین او بازگرداندند.
She restored the book to the shelf.
کتاب را سرجایش در طاقچه قرار داد.
The drug restored him to health.
دارو تندرستی را به او بازگرداند.
They restored the ruined palace to its original beauty.
کاخ مخروبه را به زیبایی اولیهی خود برگرداندند.
to restore an old painting
نقاشی قدیمی را مرمت کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «restore» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/restore