گذشتهی ساده:
redeemedشکل سوم:
redeemedسومشخص مفرد:
redeemsوجه وصفی حال:
redeemingباز خریدن، از گرو در آوردن، رهایی دادن، پرداخت کردن، جبران کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He wanted to redeem the house which he had sold the year before.
او میخواست خانهای را که پارسال فروخته بود، پس بخرد.
They redeemed their lost territories.
آنان سرزمینهای از دسترفتهی خود را پس گرفتند.
She redeemed her championship by winning twice.
با دو بار بردن مقام قهرمانی خود را دوباره به دست آورد.
Soon, I am going to redeem the mortgage on my house.
بهزودی خانهی خود را از رهن در خواهم آورد.
You can redeem your bonds at our central office.
اوراق قرضه را میتوانید در ادارهی مرکزی ما نقد کنید.
the cost of redeeming captured soldiers
هزینهی آزاد کردن سربازان اسیر
He came to this world to redeem us from sin.
او برای رهانیدن ما از گناه به این جهان آمد.
He redeemed his promise to stand by the army.
او به قول خود در حمایت از ارتش وفا کرد.
to redeem a blunder
اشتباه را جبران کردن
The criminal redeemed himself by saving a drowning child.
آن تبهکار با نجات دادن کودک مغروق خود را مقرب کرد.
His superb acting redeems this otherwise boring movie.
ایفای (نقش) عالی او این فیلم از هرجهت ملالانگیز را توجیه میکند.
This bad-tempered man's sole redeeming quality is his honesty.
یگانه خصلت ارزشمند نمای این مرد بدخلق درستکاری اوست.
عیسی، ناجی، نجاتدهنده، رستگارگر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «redeem» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/redeem