گذشتهی ساده:
set offشکل سوم:
set offسومشخص مفرد:
sets offوجه وصفی حال:
setting offموجب شدن، باعث شدن، برانگیختن، جرقه زدن، شعلهور کردن، به راه انداختن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
Her laughter set off a round of jokes among her friends.
خندهی او جرقهای برای شروع یک سری شوخی در میان دوستانش شد.
The explosion set off widespread panic in the city.
انفجار، موجب وحشت گستردهای در شهر شد.
منفجر کردن، به صدا درآوردن، روشن کردن، فعال کردن، به کار انداختن (آژیر، زنگ، بمب و...)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The explosion set off sirens all over the city.
انفجار باعث شد آژیرها در سراسر شهر به صدا درآیند.
The device was accidentally set off by a passerby.
دستگاه بهطور تصادفی توسط عابری فعال شد.
نمایان کردن، برجسته کردن، جلوه دادن (در اثر مقایسه)
The new curtains set off the room’s modern design.
پردههای جدید، طراحی مدرن اتاق را برجسته کردند.
Her red lipstick set off the whiteness of her teeth.
رژ لب قرمزش، سفیدی دندانهایش را نمایان کرد.
برانگیختن، باعث شروع شدن، موجب شدن، تحریک کردن (رفتار یا واکنش)
The smallest things can set him off shouting when he’s stressed.
وقتی تحت فشار است، کوچکترین چیزها میتواند او را به فریاد کشیدن وادارد.
Don’t mention her ex-boyfriend, it will set her off crying again.
از دوستپسر سابقش حرف نزن، دوباره او را به گریه میاندازی.
راه افتادن، حرکت کردن، عازم شدن، روانه شدن، به سفر رفتن
She packed her bags and set off without telling anyone.
او چمدانهایش را بست و بیخبر از همه راهی شد.
They set off for the mountains despite the bad weather.
آنها باوجود هوای بد، عازم کوهستان شدند.
واکنش زنجیری ایجاد کردن
به صدا در آوردن آژیر آتش نشانی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «set off» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/set-off