آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Abandon

əˈbændən əˈbændən

گذشته‌ی ساده:

abandoned

شکل سوم:

abandoned

سوم‌شخص مفرد:

abandons

وجه وصفی حال:

abandoning

معنی abandon | جمله با abandon

verb - transitive B2

ترک کردن، رها کردن، واگذاشتن، یله کردن، ول کردن (معمولاً برای همیشه)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

He abandoned his family and moved abroad.

او خانواده‌اش را ترک کرد و به خارج‌ازکشور رفت.

Diba chose to abandon her fears and take a step toward her self-improvement.

دیبا تصمیم گرفت ترس‌هایش را رها کند و در جهت توسعه‌ی فردی خود گامی بردارد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He was compelled to abandon his car on the side of the road.

او مجبور شد ماشینش را در کنار جاده ول کند.

verb - transitive C1

دست کشیدن، متوقف کردن، کنار گذاشتن، ول کردن، صرف‌نظر کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

They chose to abandon the project after the budget cuts.

پس‌از کاهش بودجه، آن‌ها تصمیم گرفتند که پروژه را متوقف کنند.

He decided to abandon his old habits and live a healthier life.

او تصمیم گرفت عادت‌های قدیمی خود را کنار بگذارد و سالم‌تر زندگی کند.

verb - transitive

واگذار کردن، سپردن، در اختیار دیگران گذاشتن

She couldn't bear to abandon her beloved pet at the shelter.

او طاقت نداشت که حیوان خانگی محبوبش را به پناهگاه بسپارد.

He plans to abandon his property and move to a different city.

او قصد دارد ملک خود را واگذار کرده و به شهر دیگری نقل‌مکان کند.

verb - transitive

(هوای نفس، بی‌بندوباری و...) خود را تسلیم کردن، زندگی خود را به باد دادن

They abandoned themselves to a life of luxury and excess.

آن‌ها زندگی خود را به تجملات و زیاده‌خواهی به باد دادند.

He abandoned himself to lechery, disregarding all his principles.

او خود را تسلیم شهوت کرد و تمام اصولش را زیر پا گذاشت.

noun

ادبی بی‌خیالی، بی‌قیدی، سرخوشی، سرمستی، فراغت

The children played in the park with wild abandon.

بچه‌ها با سرخوشی در پارک بازی می‌کردند.

She danced with such abandon that it surprised everyone.

او با چنان سرمستی‌‌ای می‌رقصید که همه را شگفت زده کرده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد abandon

  1. noun careless disregard for consequences
    Synonyms:
    recklessness thoughtlessness disregard unrestraint freedom impulse spontaneity wildness licentiousness uninhibitedness wantonness

لغات هم‌خانواده abandon

  • verb - transitive
    abandon

سوال‌های رایج abandon

گذشته‌ی ساده abandon چی میشه؟

گذشته‌ی ساده abandon در زبان انگلیسی abandoned است.

شکل سوم abandon چی میشه؟

شکل سوم abandon در زبان انگلیسی abandoned است.

وجه وصفی حال abandon چی میشه؟

وجه وصفی حال abandon در زبان انگلیسی abandoning است.

سوم‌شخص مفرد abandon چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد abandon در زبان انگلیسی abandons است.

ارجاع به لغت abandon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «abandon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/abandon

لغات نزدیک abandon

پیشنهاد بهبود معانی