شکل جمع:
freedomsآزادی، استقلال، معافیت، آسانی، روانی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
freedom of expression
آزادی بیان
freedom of the press
آزادی جراید
They died for freedom.
آنان در راه آزادی جان دادند.
They gave us complete freedom to write what we pleased.
ما را کامل آزاد گذاشتند که هرچه میخواهیم بنویسیم.
freedom from want
رهایی از نیاز
Her new teacher helped her gain freedom from ignorance and illiteracy.
معلم جدیدش به او کمک کرد تا از نادانی و بیسوادی نجات یابد.
Many slaves bought their freedom.
بسیاری از بردگان آزادی خود را میخریدند.
She has the freedom of my house.
او میتواند سرزده هم به خانهی من بیاید.
freedom of the will
آزادی اراده
the freedom of the dancer's movements
روانی حرکات رقاصه
He spoke with complete freedom.
او با آزادی کامل سخن میگفت.
five-year freedom from income tax
معافیت پنج ساله از مالیات بر درآمد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «freedom» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/freedom