فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Democracy

dɪˈmɑːkrəsi dɪˈmɒkrəsi

شکل جمع:

democracies

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2

سیاست دموکراسی، مردم‌سالاری

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

The foundation of democracy rests on the right to vote.

اساس دموکراسی بر حق رأی‌ استوار است.

Democracy allows citizens to participate in the political process.

مردم‌سالاری به شهروندان اجازه می‌دهد تا در روند سیاسی مشارکت کنند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The spread of democracy has transformed many nations in the last century.

گسترش دموکراسی در سده‌ی گذشته بسیاری از کشورها را متحول کرده است.

noun countable B2

(کشور یا حکومت) دموکرات، مردم‌سالار، دموکراتیک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

In a democracy, the government does not control the media.

در کشوری مردم‌سالار، دولت رسانه‌ها را کنترل نمی‌کند.

A democracy allows its citizens to vote on important issues.

کشور دموکرات به شهروندان خود این امکان را می‌دهد که در مورد مسائل مهم رأی دهند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The economic policies of Western democracies can influence global markets.

سیاست‌های اقتصادی کشورهای دموکراتیک غربی می‌توانند بر بازارهای جهانی تأثیر بگذارند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد democracy

  1. noun government in which people participate
    Synonyms:
    republic representative government freedom justice equality commonwealth suffrage egalitarianism liberal government emancipation equalitarianism

لغات هم‌خانواده democracy

ارجاع به لغت democracy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «democracy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/democracy

لغات نزدیک democracy

پیشنهاد بهبود معانی