فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Commonwealth

ˈkɑːmənwelθ ˈkɒmənwelθˈkɑː-
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    جمهور، هیئت ملت، دولت، مردم (یک کشور)، مردمان، مردمگان، کشور آزاد، کشور فدرال
    • - the Commonwealth of Australia
    • - کشور فدرال استرالیا
    • - His Utopia is not a chimerical commonwealth but a practical improvement on what already exists.
    • - آرمان‌شهر او یک کشور فدرال خیالی نیست؛ بلکه بهبودی عملی در چیزی است که حال وجود دارد.
  • noun
    (در مورد برخی ایالت‌های امریکا) ایالت
    • - the Commonwealth of Virginia
    • - ایالت ویرجینیا
  • noun
    (مهجور) خیر و رفاه عمومی، سعادت جامعه
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد commonwealth

  1. noun political or geographic area
    Synonyms: body politic, citizenry, citizens, commonality, democracy, federation, nation, people, polity, republic, society

Collocations

  • the commonwealth

    (انگلیس) دولت کرومول (۶۰-۱۶۴۹) (آن را Protectorate هم می‌نامیدند)، کشورهای مشترک‌المنافع بریتانیا

ارجاع به لغت commonwealth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «commonwealth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/commonwealth

لغات نزدیک commonwealth

پیشنهاد بهبود معانی