فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Citizenry

ˈsɪtəznri ˈsɪtəznri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    شهروندان، ساکنین، مردم، تبعیت
    • - The approach of the enemy forces alarmed the citizenry.
    • - نزدیک شدن نیروهای دشمن شهروندان را هراسان کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد citizenry

  1. noun The body of citizens of a state or country
    Synonyms: people

ارجاع به لغت citizenry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «citizenry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/citizenry

لغات نزدیک citizenry

پیشنهاد بهبود معانی