شکل جمع:
societiesجامعه، انجمن، مجمع، اجتماع، نظام اجتماعی، گروه، جمعیت، اشتراک مساعی
We must serve the society in which we live.
باید به جامعهای که در آن زندگی میکنیم، خدمت کنیم.
a society of lawyers
انجمن وکلای دادگستری
an agrarian society
جامعهی کشاورزی
the ideal of a world society
آرمان یک جامعهی جهانی
rejected by the society
مطرود اجتماع
We seek the society of those we love.
ما در پی همنشینی با کسانی هستیم که دوستشان داریم.
the British Royal Society
انجمن پادشاهی بریتانیا
a literary society
انجمن ادبی
her debut into society
معرفی او به طبقهی ممتاز جامعه
the society page of a newspaper
صفحهی امور اجتماعی روزنامه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «society» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/society