امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tie-up

ˈtaɪʌp ˈtaɪʌp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun B2
گرفتاری، گرفتگی، وقفه، از کار افتادگی (موقت)، بازایستی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
noun
محل بستن قایق به لنگرگاه، مهارگاه
noun
رابطه، پیوند، هم‌بست، همبستگی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tie-up

  1. noun A cessation of normal activity, caused by an accident or strike, for example
    Synonyms:
    gridlock immobilization stand jam stoppage standstill
  1. verb To fasten
    Synonyms:
    wrap package tie down moor secure bind berth truss
  1. verb To obstruct
    Synonyms:
    hinder stop delay
  1. verb Finish the last row
    Synonyms:
    bind off
  1. noun A social or business relationship
    Synonyms:
    affiliation association tie

ارجاع به لغت tie-up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tie-up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tie-up

لغات نزدیک tie-up

پیشنهاد بهبود معانی