آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Tie-up

ˈtaɪʌp ˈtaɪʌp

معنی tie-up

noun B2

گرفتاری، گرفتگی، وقفه، از کار افتادگی (موقت)، بازایستی

noun

محل بستن قایق به لنگرگاه، مهارگاه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
noun

رابطه، پیوند، هم‌بست، همبستگی

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد tie-up

  1. noun a cessation of normal activity, caused by an accident or strike, for example
  1. verb to fasten
  1. verb to obstruct
    Synonyms:
  1. verb finish the last row
    Synonyms:
    bind off
  1. noun a social or business relationship

ارجاع به لغت tie-up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tie-up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tie-up

لغات نزدیک tie-up

پیشنهاد بهبود معانی