با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Tie-in

ɪn ˈtaɪɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun adjective
فروش توأم دو کالا (که یکی مرغوب و دیگری نامرغوب است؛ ولی نمی‌توان آن را نخرید)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
adjective noun
کالای توام (فروخته شده)
adjective noun
پیوند، رابطه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tie-in

  1. noun A logical or natural association between two or more things
    Synonyms: connection, correlation, interconnection, interdependence, interrelationship, link, linkage, relation, relationship, hookup
  2. verb To put or bring together
    Synonyms: go with, be in relationship to, be appropriate for
  3. verb Make a logical or causal connection
    Synonyms: associate, relate, link, colligate, link-up, connect
  4. noun A fastener that serves to join or connect
    Synonyms: link, linkup, tie

ارجاع به لغت tie-in

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tie-in» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tie-in

لغات نزدیک tie-in

پیشنهاد بهبود معانی